قصه ی یعقوب و یوسف حال ما و حال توست
صبر، بخت ما و زندانی شدن اقبال توست
فال حافظ هر چه می گیرم نمی دانم چرا
«یوسف گم گشته باز آید به کنعان» فال توست
هر طرف رو می کنم بر من مجسم می شوی
در دل دلتنگ من شهری پر از تمثال توست
پسته ی ایرانی از لبخند روگردان شده
سیب لبنانی از آن روزی که رفتی کال توست
با فلسطین نسبتی دیرینه دارد قلب من
چون از آن روزی که یادم هست در اشغال توست
آب و جارو می کنم با اشک و مژگان شهر را
گریه ی شوق است.. شاید وقت استقبال توست...
میدونی که هیچوقت نمیبخشمت...برچسب : نویسنده : afsoonenegahata بازدید : 52